بر بال عروج، با زیرعنوان دفتر شعر و جنگ، نام مجموعة شعری دربارة دفاع مقدس، شهید و موضوعات آیینی و ملی مانند عاشورا و وطن، سرودۀ عباس افضلی متخلص به نادم یزدی.
افضلی در ۱۳۱۲ ش در یزد، زاده شد و بهسببی نامعلوم، تحصیلاتش را از پانزدهسالگی آغاز کرد و تا سال دوم اکابر قدیم، به تحصیل ادامه داد. او در جوانی به تهران رفت و پس از ۳۵ سال، به یزد بازگشت ( دانشنامه ... ، ج ۱، ص ۱۴۹). اشعار این شاعر پیشکسوت بیشتر در قالب غزل، قصیده، رباعی و مثنوی است و درونمایۀ برخی از آنها هم رنگوبوی طنز دارد (همانجا). افزونبر آن، او اشعاری نیز در رثای ائمة معصوم (ع)، دربارۀ انقلاب و دفاع مقدس سروده است. افضلی همچنین، مرثیههایی عاشورایی در وصف هیئتهای کاشان دارد که از آنها، استقبال شده است؛ نیز نمونهای از آثارش در تذکرهها و کتابهای مختلف آمده است؛ ازجمله: غزل «کوی قاف» در چشمهای شرجی (ص ۱۱۷) و مثنوی «گل مهتاب» در بوی تمشک (ص ۲۶-27).
در ۱۳۸۴ ش، افضلی اشعار خود را گردآوری کرد که با گزینش علیرضا اِحرامیانپور متخلص به نوید، از شاعران و پژوهشگران استان یزد، با نام بر بال عروج به چاپ رسید (صبوری). نام کتاب، همانطور که طرح جلد آن هم نشان میدهد، به شهدایی اشاره دارد که مانند کبوترهای رها از خاک به آسمان عروج کردهاند. این مجموعه دو بخش دارد: غزلیات و رباعیات که از مجموع ۴۹ غزل و ۸ رباعی، موضوع ۱۶ غزل و ۳ رباعی بهطور مستقیم، دربارۀ دفاع مقدس است (نک: ادامۀ مقاله).
قطعۀ اول غزل «جمال کبریا» با مطلع: «در عرصۀ دلبری خدا را دیدم/ بیپرده، جمال کبریا را دیدم» از زبان رزمندهای است که در جبهه حضور خداوند را حس میکند و آنچه را مشاهده کرده است، با ردیف «را دیدم» بیان میکند (ص ۱۱-12). غزل بعدی «بارقة حسن» است با مطلع: «بیا که گلشن دیدار آشنا گل کرد/ دوباره آتش عشقی به سینهها گل کرد» که در بیت پنجم آن، شهادت رزمندگان اینطور به تصویر کشیده شده است: «ز بس که برگ گل افتاد بر زمین در باغ/ درخت سرخ شهادت به هرکجا گل کرد» (ص ۱۳-14). پسازآن، در غزل «توتیا» با مطلع: «رخسار تو را به جبهه دیدن عشق است/ گلبانگ تو را ز جان شنیدن عشق است» تحسین رزمندگان با ردیف «عشق است» آمده است (ص ۱۵-16).
افضلی غزل بعدی این مجموعه را با نام «بیسنگر» و مطلع: «آن جهادی را مقام از هر شهیدی برتر است/ کو مهیا کرد سنگرها و خود بیسنگر است»، باتوجهبه تعبیرِ «سنگرسازان بیسنگر» امام خمینی (ره) سروده و در آن، نیروهای جهاد سازندگی ستوده است (ص ۱۹-20). غزل بعدی با نام «تشنة وصل» با مطلع: «با خدا دارد سر پیمان شهید/ میدهد جان در ره جانان شهید» به کسانی اشاره دارد که درراه رسیدن به خدا از جان خود میگذرند (ص ۲۱-22). «رزمندگان» عنوان غزل بعدی با مطلع: «با تیغ نور ظلمت شب را شکستهاند/ بار سفر به بار توفیق بستهاند» با موضوع شجاعت و دلاوری مردان جنگ است (ص ۲۳-24). در ادامه، غزل «ندای شهیدان» با مطلع: «عزا نیست جایز برای شهیدان/ که باشد خدا خونبهای شهیدان» به آیۀ ۱۶۹ سورة آلعمران (3) اشاره دارد که میگوید: «وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فی سَبیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ»، کسانی را که درراه خدا کشته میشوند، مرده نپندارید (ص ۲۷-28). غزل بعدی با نام «لطف خدا» و مطلع: «آنچه در باطن ما هست خدا میداند/ چه کسی غیر خدا از دل ما میداند»، وصف رزمندهای است که در سنگر، با خدا نجوا میکند. شاعر در این غزل با آوردن کلماتی مانند سنگر، جبهه و شهادت حال و هوای رزمنده را بهخوبی وصف کرده است (ص ۲۹-30). پسازآن، غزل «عروج» با مطلع: «در سر بهجز عروج هوایی دگر نداشت/ گفتم مرو به جبهه ولیکن اثر نداشت»، با زبانی ساده، لحظة وداع رزمندهای جوان را با خانوادهاش بیان میکند که برای رفتن به جبهه از اشک مادر و خواهر و پند پدر میگذرد (ص ۳۳-34).
غزل بعدی، «تا سرزمین صبح صادق»، با مطلع: «تا بیکران سبز فائق رفته بودیم/ آنجا که میروید شقایق رفته بودیم»، بار عاطفی و حماسی دارد و در بیت پنجم آن، «شقایقهای گلگون» استعاره از شهدای غرق در خون است (ص ۳۵-36). غزل بعدی با مطلع: «به من سوختهخرمن خبرش آوردند/ مرغ خونین مرا بال و پرش آوردند»، «یادگاری» نام دارد که در بیت سوم آن، شاعر به زیبایی، پایان چشمانتظاری مادر را با برگشت پلاک شهید بیان کرده است (ص ۳۷-38). غزل بعدی، «بر فراز طوبی»، با مطلع: «در خون خویش غوطهور و داد میزنم/ جانم فدای مکتب و قرآن و میهنم»، به رزمندهای مجروح اشاره دارد که از پاسداری از اسلام و قرآن دست برنخواهد داشت (ص ۳۹-40). «ثابت قدم» غزل دیگری از این مجموعه با مطلع: «اگر صدپاره همچون جسم اکبر پیکرم گردد/ اگر چون کشتگان کربلا بر نی سرم گردد» وصف رزمندهای است که تا پای جان، برای دفاع از میهنش ایستادگی میکند (ص ۴۵-46).
غزل بعدی با نام «مهر خوبان» و مطلع: «هر شهیدی به عشق حق دل بست، آنقدر رفت تا بهحق پیوست»، به شهید کاظم ایرجی، از شهدای عملیات کربلای ۵ تقدیم شده است که در ۲۲سالگی در ۹ بهمن ۱۳۶۵، به شهادت رسید (ص ۴۷). در ادامه، غزل «کبوترهای شهر آشنایی» آمده است که در آن، واژگانی مانند بحر، هامون و جزرومد به عملیاتهایی اشاره دارد که در کارون و اروندرود انجامشده است (ص ۴۹-50). «آیینة اخلاص» با مطلع: «چه تفاوت که شهید از تو بود یا ز من است/ این ورقهای گل از آب و گل این چمن است»، آخرین غزل این مجموعه است که بهطور مستقیم، به دفاع مقدس میپردازد و در آن، جنگ به دانشگاهی تشبیه شده است که در آنجا، رزمندگان فراوان میآموزند (ص ۵۱-52). در ۳۳ غزل باقیمانده در این مجموعه، شاعر به این موضوعات پرداخته است: میهن، مادر، عاشورایی، هجران، عشق و پیروزی مردم بر طاغوت در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ ش.
در بخش دوم این مجموعه، نخستین رباعی: «پرواز نمیشود به طنازی کرد/ با دادن جان توان سرافرازی کرد ... »، به جانفشانی شهید درراه حق اشاره دارد. رباعی بعدی: «شادم که مکان در دل سنگر دارم، عشق علی و آل پیمبر دارم ... »، زبان حال رزمندهای در دورۀ جنگ است. پسازآن، رباعی: «آن شب که به عزم حمله آماده شدیم ... » بهطور مستقیم، به جبهه و دوران دفاع مقدس اشاره دارد (ص ۱۱۱-114). موضوع دیگر رباعیات این بخش دربارۀ امام حسین (ع)، اسلام، میهن و شهید است.
مآخذ: افزونبر قرآن کریم؛ افضلی، عباس، بر بال عروج (دفتر شعر و جنگ)، یزد: بزرگداشت سومین شهید محراب (آیتالله صدوقی) سرداران و چهارهزار شهید استان یزد، ۱۳۸۴ ش؛ بوی تمشک (مجموعهآثار منتخب دومین جشنوارۀ شعر پایداری استان یزد)، به کوشش ادارهکل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس استان یزد، یزد: مفاخر، ۱۳۸۷ ش؛ چشمهای شرجی (مجموعهآثار منتخب اولین جشنوارۀ شعر پایداری استان یزد)، یزد: مفاخر، ۱۳۸۸ ش؛ دانشنامۀ مشاهیر یزد، به کوشش محمد کاظمینی، یزد: بنیاد فرهنگی پژوهشی ریحانبببالرسول، ۱۳۸۲ ش؛ صبوری، شیرین (ویراستار بر بال عروج)، مصاحبه با طوبی زارع، ۱ مهر ۱۳۸۹.
/ مریم معینی/